همچنین در صفحه 170 کتاب، در مطلبی با نام «بعثیها جنایتکاران بالقوه» آمده است: «وقتی از پایگاه امیدیه به دزفول رسیدیم هواپیماهای ترابری در حال سوار کردن مجروحان بودند. سوار ماشین شدم و به رمپ پروازی رفتم تا آنها را ببینم، ولی ای کاش نمیرفتم، چون زنهایی را دیدم که بهرغم سن کم نمیتوانستند خوب راه بروند و آنقدر به دست دژخیمان عراقی کتک خورده بودند که صورتهایشان زخمی و ورمکرده بود. با دیدن این اوضاع روحیه بچهها بهشدت پایین آمده بود. باورش سخت بود. آیا عراقیها اجازه داشتند این کارهای زشت را انجام بدهند؟ دیدن این صحنهها اثر خیلی بدی در پایگاه گذاشته بود، بهطوری که حتی خلبانهای هواپیمای سی 130 حاضر به جابهجایی عراقیهای اسیرشده در بستان نبودند و بیشتر قصد کشتن آنها را داشتند.
مسئولان آخر هم مجبور شدند آنها را با قطار انتقال دهند. ولی قطار هم مشکلات خودش را داشت. مردم متوجه جنایتهای عراقیها در بستان شده بودند و مسئولان میدانستند در صورت خروج اسرای عراقی از پایگاه جو متشنج میشود و معلوم نبود مردم اجازه بدهند آنها به ایستگاه راهآهن برسند. به همین دلیل مجبور شدند ریل قدیمی را که وارد پایگاه میشد آماده کنند و قطار را به داخل پایگاه بیاورند تا اسرای عراقی را انتقال دهند. اگرچه دیدن این صحنهها روحیه خلبانها را پایین آورده بود، همه را مصممتر از قبل کرد؛ یعنی آنهایی که کمی سست شده بودند هم به خود آمدند و برای شرکت در عملیاتهای پروازی داوطلب شدند. نیروهای ارتش و سپاه و بسیج واقعیت را دیدند و متوجه شدند که اگر به دشمن فرصت بدهیم، باید شاهد اعمال غیرانسانی باشیم.
کلیه پروازها به صورت روزانه انجام میشد. اکثر پروازهای ما بهصورت گشت هوایی بود. با از دست دادن هر هواپیما توان هوایی ما کمتر میشد، چون ما جایگزینی برای آن نداشتیم. در طرف مقابل، عراق با حدود 380 فروند هواپیما به ما حمله کرده بود که حدود دویست فروند آن را از دست داده بود، ولی با تجهیز همهجانبهای که از طرف ابرقدرتها میشد در آن موقع حدود ششصد هواپیمای شکاری داشت. با زیاد شدن تعداد هواپیماها، صدام سعی کرد جنگ هوایی را به خلیج فارس هم بکشاند که در این میان خلبانهای دلاور پایگاههای اصفهان، بوشهر و بندرعباس درسی فراموشنشدنی به دشمن دادند.
در آن روزها خبر میرسید که دلاورانی چون عباس دوران و علیرضا یاسینی و حسین خلعتبری بیش از صد پرواز جنگی انجام دادهاند که این به نوبه خود یک رکورد محسوب میشد. اما از آنجا که میدانستیم در صورت از دستدادن هواپیما جایگزینی برای آن نداریم، مأموریتها باید با محاسبات دقیق و سعی و کوشش فراوان خلبانها انجام میشد، که مسؤولیت سنگینی بر دوش آنها میگذاشت.
دیماه 1360 بود. صدام که بهشدت نگران از دست دادن اسکلههای البکر و الامیه بود، جزیره بوبیان را به مدت 99 سال از کویت اجاره کرد، چون میدانست که هر عملی از طریق این جزیره انجام شود، ایران کویت را داخل جنگ نمیکند. اسکلههای البکر و الامیه برای ما هم اهمیت داشت. اگر میتوانستیم آنها را از کار بیندازیم، بخش عمده صادرات نفتی عراق قطع میشد. در این بین نقش کویت در کمک به عراق بسیار پررنگ بود و بنادر و راهها و وسایل نقلیه کشورش را در اختیار صدام گذاشته بود.»
«غرش رعد» را انتشارات عماد فردا با شمارگان دو هزار نسخه، قطع رقعی، 392 صفحه و به بهای 250هزار ریال روانه بازار نشر کرده است. چاپ نخست این کتاب در بیست و هشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با استقبال بسیاری مواجه شده بود.
نظرات شما عزیزان:
[ یک شنبه 22 شهريور 1394برچسب:کتابخانه عمومی امام خمینی بهارستان اصفهان,کتب دفاع مقدس,
] [ 16:40 ] [ کتابدار ][